سلام به شما دوست عزیزم که الان در حال مطالعه این مقاله هستی. اجازه بده همین اول بهت تبریک بگم، چون به احتمال خیلی زیاد دنبال رشد و پیشرفت هستی که داری کاری رو انجام میدی که خیلیها حاضر نیستند انجام بدن یعنی مطالعه و تحقیق. یکی از راه های اصلی رسیدن به هدف هم همین کاریه که الان شما داری انجام میدی؛ یعنی مطالعه و استفاده از نظرات و تجربیات دیگران. توی این مقاله سعی میکنم اونچه رو که برای رسیدن به هدف لازم هست با شما به اشتراک بگذارم. اما ازونجایی که بحث هدف گذاری و هدف داشتن خیلی مهمه و کلی مطلب درموردش میشه بیان کرد، از شما دوست عزیزم خواهش میکنم با من همراه باش و بقیه مقالاتی که در ادامه این مقاله نوشته و منتشر میشه رو هم دنبال کن.
هدف چیه؟
اولین سوالی که خیلیها درگیرش هستند اینه که هدف چی هست؟ پس اجازه میخوام اول این موضوع رو برای شما روشن کنم که هدف چی هست؟
در مورد هدف گذاری چند تا تعریف مقدماتی داریم که بایستی اونا رو هم در نظر بگیرید. به طور مثال یکی از مهمترین مقدمات هدف گذاری داشتن تعریف اصلی از زندگیمونه. اینکه چرا به دنیا اومدیم و قراره توی این دنیا چکاری انجام بدیم؟
به قول حضرت مولانا که میفرمایند:
از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
اگه قرار باشه کسی هدف گذاری انجام بده ولی برای رسیدن به هدفش تلاش نکنه، خب پیشنهادم اینه که اصلاً دنبال هدف گذاری نباشه. اما اگر میخواییم با یه هدف گذاری اصولی و درست به هدفمون برسیم بهتره اونچه رو که برای رسیدن به هدف نیاز داریم به دقت انجام بدیم. اولین قدمش رو هم در بالا گفتم، چرایی زندگیمون!
بعضیها به این میگن رسالت زندگی، بعضی میگن چرایی، بعضی میگن … . اما اجازه بدید با یک نام جالب این رو تعریف کنم و اونهم ارزش در زندگی هست.
ارزش در زندگی چیه؟
ارزش در زندگی اونی هست که بخاطرش حاضری از خیلی چیزایی که دوست داری بگذری. اجازه بدید این رو با یه مثال توضیح بدم. فرض کنید سرکار باشیم و مادرمون بهمون زنگ بزنن و بگن بیا قابلمه رو از بالای کابینت بهم بده! عکس العمل ما توی این موقعیت چیه؟ به احتمال بالای ۹۹ درصد میگیم: «مامان جان الان سرکارم و نمیتونم بیام بیرون، لطف کنید و یک قابلمه دیگه بردارید.»
حالا یکم گفتگوی همین تماس اگر تغییر کنه چی؟ زنگ بزنن و بگن «میخواستم قابلمه رو از روی گاز بردارم که از دستم افتاد و با کلی آبجوش ریخت روی دست و پام و فقط تونستم خودمو به تلفن برسونم و بهت زنگ بزنم!» حالا چه عکس العملی دارید؟
و یا حتی از این یکم بدتر؛ زنگ بزنن بهمون و بگن از بیمارستان بهتون زنگ میزنیم. «مادرتون میخواستن قابلمه رو بردارن و چون سنگین بوده یهو قلبشون گرفته و الان بردنشون اتاق عمل؛ سریع خودتون رو برسونید.» آیا بازم میگید سرکارم الان؟ یا اینکه حتی بدون مرخصی گرفتن، به سرعت خودتون رو به مادرتون میرسونید؟
خداوند سایه همه مادران رو برامون حفظ کنه. اما توی این سه موقعیت مادر همون مادر هست و قابلمه لامصبم همونه که این همه کارای عجیب کرد. اما پس چرا واکنش ما متفاوت بود؟
دلیلش اینه که ارزش این سه موقعیت با هم متفاوته! حداقل یکی از این سه موقعیت ما رو مجاب نکرد که محل کارمون رو ترک کنیم. به قول خودمون ارزشش رو نداشت. اما دو مورد دیگه باعث میشه سریع بریم سمت مادرمون!
این مثال رو زدم چون ما ایرانیها به طور عموم خیلی مامان دوستیم. حالا برید ببینید چه چیزی توی زندگیتون ارزشش اینقدر زیاده که حاضرید از همه چیز براش بگذرید. میتونه خانواده باشه، ثروت باشه، جایگاه اجتماعی باشه، شهرت باشه و یا خیلی چیزهای دیگه.
امیدوارم تا اینجای مقاله براتون مفید بوده باشه.
چرا هدف گذاری؟
حالا که تا حدی با بحث رسالت و ارزش در زندگی آشنا شدیم میریم سراغ خودِ هدف و اینکه اصلاً چرا بایستی هدف داشته باشیم؟
موقعیکه هدفمون به ارزش زندگیمون گره بخوره و برخاسته از دل اون باشه خیلی برای رسیدن بهش تلاش میکنیم. بازم یک مثال براتون میگم. فرض کنید ارزشِ زندگی من خانوادهام هستند و میخوام که همیشه در راحتی و شادی باشند. برای این مورد هم خب باید پول کافی داشته باشم که خانوادهام راحت باشن و به زحمت نیفتن. پس برای رسیدن به این پول یک چرایی قوی و ارزش مهم الان توی زندگیم هست و اونهم آرامش خانوادمه. الان فکر کنم خیلی راحت میتونید به اهمیت هدف گذاری پی ببرید.
تا اینجا اصلاً مثل خیلی از عزیزان که فقط میگن ویژگی هدف ایناست و باید اینکارها رو انجام بدی تا به هدفت برسی صحبت نکردم. بلکه میخواستم با زیر بنا و اصل هدف گذاری بیشتر آشنا بشیم. این اون چیزیه که باعث میشه یهو وسط راه خسته نشیم و با سرعت به سمت هدفمون حرکت کنیم و وقتی به رسالت خودمون و ارزش و چرایی داشتن هدفمون فکر کنیم با تمام توان به سمتش بریم و خودمون انرژی سر خود باشیم.
رسیدن به هدف آسونه؟
وقتی میبینیم یک نفر به یک موفقیت رسیده با خودمون میگیم خوشبحالش که اینقدر خوش بخته. البته از نظر ما خوش بخته چون مثلاً سوار یه ماشینیه که آرزوی ماست.
به قول مهران مدیری:
برای پول داشتن یا باید پدر خودت درومده باشه یا پدرِ پدرت درومده باشه که پول دار باشی.
روی صحبت و منظور من اینجا با کسانیکه خودشون تصمیم دارند بدون فکر کردن به اینکه پدرم چیا داره و نداره میخوان دنیا و اهداف خودشون رو داشته باشند و برای رسیدن بهش تلاش کنند.
قطعاً وقتی میخواییم به چیزی برسیم باید برای رسیدن بهش تلاش کنیم. مگه میشه دانشآموز یک مدرسه باشیم و قوانین اون مدرسه رو رعایت نکنیم. وقتی میگن زنگ شروع کلاسها ساعت ۷ صبح زده میشه دیگه نمیتونیم بگیم دیشب تا ساعت ۲ شب با بچه عموم بازی میکردم و الان خوابم میاد! میخوام ساعت ۹ زنگ رو بزنن! وقتی مدرسه رو ثبت نام میکنیم باید به قوانینش هم احترام بگذاریم و الا از بقیه عقب میمونیم!
مدرسه موفقیت هم همین ماجرا رو داره. اگر قراره زندگیمون تغییر کنه و هدف داشته باشیم؛ باید برای یک سری سختیها هم خودمون رو آماده کنیم تا از بقیه عقب نمونیم. ولی وقتی به آخرش فکر کنیم خیلی لذت بخش میشه. اینکه تصور کنیم در چه جایگاهی قرار میگیریم خیلی لذت بخش میشه.
پس اگر آمادهایم برای اینکه بعضی از کارهایی که تا حالا انجام میدادیم رو دیگه انجام ندیم و بجاش یه سری کارهایی رو انجام بدیم که تا حالا انجام نمیدادیم و البته دیگران هم حاضر نیستند انجام بدن! جای خوبی ایستادیم و میتونیم به آینده خودمون از همین الان افتخار کنیم و خوش بین باشیم.
اصول هدف گذاری چیاست؟
خب، حالا اومدیم جای باحال ماجرا و اونهم اینه که چه چیزایی برای رسیدن به هدف نیاز داریم؟
به نظر من اولین و مهمترین بخش هدف گذاری انگیزه داشتن و انجام مستمر یکسری کارهاست.
به قول قدیما که میگن:
رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود، نه گهی تند و گهی خسته رود.
پس انگیزه و نظم مهمترین قسمتهای یک هدف گذاری دقیق و درسته.
برایان تریسی در کتاب قدرت انضباط فردی در بخش چهارم از فصل اول روش هفت مرحلهای برای رسیدن به اهداف رو بیان میکنه. ناپلئون هیل در کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید دیدگاهی رو مطرح میکنه برای ثروتمند شدن تحت عنوان
«شش راه برای تبدیل اشتیاق به طلا»
که البته هر دو تا به نظر من فقط جنبه مادی دارن. ازتون اجازه میخوام اینجا یکم این روشها رو تکمیلتر بررسی کنیم. در اینجا قصد داریم چند تا گام رو معرفی کنیم که به طور قطع برای رسیدن به موفقیت و هدف خیلی میتونه بهمون کمک کنه:
گام اول
رسالت و ارزشِ زندگیمون رو تعیین کنیم و اون رو یادداشت کنیم. در بالا این مطلب رو به تفصیل توضیح دادیم، اما بازهم برای آشنایی بیشتر و دقیقتر شما عزیزان مقالهای رو تحت همین عنوان بزودی در سایت قرار میدیم تا بتونید بیشتر در این مورد مطالعه کنید.
گام دوم
بایستی هدف رو به طور دقیق یادداشت کنیم. به طور مثال اگر میخواهیم به مقدار مشخصی پول برسیم اون رو به طور دقیق مشخص میکنیم. فقط اینجا یک نکته ریز ولی بسیار مهم هست که نیاز داره خیلی بهش دقت کنیم. اینکه هدف بایستی برای ما قابل دسترس باشه. مثلاً من اگر ۳۰ سالمه در عمل خیلی دور از ذهنه که بخوام بهترین فوتبالیست دنیا بشم در حالیکه تا حالا اصلاً فوتبال هم بازی نکردم و عمر ورزشی و کارایی حرفهای یک فوتبالیست به طور معول تا ۳۲ یا ۳۳ سالگیه. خب رسیدن به این هدف بسیار غیر منطقی به نظر میاد. پس هدفمون رو منطقی در نظر بگیریم و جَو زده نشیم.
گام سوم
برای رسیدن به هدفمون یک زمان دقیق بایستی در نظر بگیریم و این زمان رو یادداشت کنیم. اگر میخواهیم تا آخر سال ۲۰۰ میلیون تومان پول توی حسابمون باشه، به طور دقیق تاریخ رو مشخص کنیم. حتی به نظر من بهتره بنویسیم مثلاً ساعت ۱۲ ظهر روز ۲۸ اسفند سال ۱۳۹۷ در حساب شماره ۱۲۱۲۱۲۱۲ بانک پاسارگاد، مبلغ ۲۰۰ میلیون تومان پول دارم.
بازم قید میکنم این هدف و مبلغ بایستی کاملاً امکان پذیر باشه. برای کسیکه تا امروز اصلاً درآمدی نداشته و هنوز نقشهای برای کسب درآمد نداره این مبلغ مبالغه آمیزه و اتفاقاً نمیتونه بهش برسه چون مدام احساس میکنه شدنی نیست! در عوض کسیکه ماهیانه الان ۵۰ میلیون تومان درآمد داره رسیدن به این هدف در این تاریخ خنده داره و نیازی نیست براش تلاش زیادی انجام بده. پس هدفمون بایستی نه مبالغه آمیز باشه و نه خیلی پیش پا افتاده و خنده دار.
گام چهارم
برای رسیدن به هدفمون برنامه و استراتژی لازم داریم. الان که میدونیم هدفمون چیه وقتشه برای رسیدن به هدف یک برنامه درست بنویسیم و بدونیم با انجام چه کارهایی در چه برهه زمانی قراره به این هدف برسیم. این استراتژی برای افراد متفاوت میتونه متفاوت باشه و نمیشه گفت همه افراد با یک الگو و برنامه مشترک میتونن به هدفشون برسند.
گام پنجم
گفتیم برای رسیدن به هدفمون لازمه برنامه ریزی داشته باشیم. بهتره این برنامه ریزی به صورت سالانه، سه ماهه، ماهانه و هفتگی تنظیم بشه و در پایان هر مرحله جمع بندی انجام بدیم. یعنی در واقع یک هدف بزرگ رو تبدیل به اجزا کوچکتر و قابل دسترستر کردیم تا بشه مراحل رسیدن به اون رو ارزیابی و حتی در صورت نیاز تصحیح کرد.
حالا که هدفمون رو به اجزا کوچکتر تقسیم کردیم و میدونیم در هر مرحله زمان بندی بایستی چه کاری انجام بدیم، وقت اون رسیده که برنامه روزانه خودمون رو بنویسیم و با چک کردنش حواسمون باشه که داریم مسیر رو درست میریم. اگر برنامه روزانمون رو شب قبل یادداشت کنیم، صبح با انگیزه و انرژی میدونیم قراره چکاری انجام بدیم و خیلی راحتتر میتونیم از رختخواب گرم و نرممون دل بکنیم. این هم یکی از همون کارهایی هست که ما چون هدف داریم انجام میدیم در حالیکه خیلیها حاضر نیستند انجامش بدن.
گام ششم
ممارست در انجام برنامههایی که نوشتیم و تصویر سازی ذهنی به نظرم مهمترین قسمت این برنامه ریزی هست. اینکه خودمون رو در شرایطی تصور کنیم که به هدف مورد نظرمون رسیدیمو داریم حالشو میبریم. همین الان لااقل برای چند ثانیه چشمهاتون رو ببندید و زمانی رو در نظر بگیرید که به هدفتون رسیدین، عجب حالیه میده.
جمع بندی
این مواردی که صحبت شد به مرور زمان به شکلی کاملتر در سایت قرار میگیره و امیدوارم بتونیم با این گامها به اونچه که میخواهیم برسیم.
در انتها لازمه سه تا نکته خفن رو با شما به اشتراک بگذارم:
نکته خفن شماره ۱:
برای تحقق هدفمون و اینکه بتونیم یک نقشه راه درست داشته باشیم باید هدفمون رو یادداشت کنیم. حتی اگر از لحاظ اعتقادی هم بخواهیم به این قضیه نگاه کنیم میبینیم که خداوند در قرآن میفرماید:
ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ
نون، سوگند به قلم و آنچه مىنويسند.
احتمالاً این جمله معروف رو هم شنیدین که میگه:
کمرنگترین جوهرها از قویترین حافظهها ماندگارترند.
حتی چینیها یک ضرب المثل با این مضمون دارند. پس نوشتن رو فراموش نکنیم.
نکته خفن شماره ۲:
موقعیکه برای اهدافمون تاریخ در نظر میگیریم و یادداشت میکنیم؛ زمان رسیدن به هدف رو با افعالی مینویسیم که انگار الان بهش رسیدیم. یعنی به صورت حال جمله رو مینویسیم. لطفاً مثالی که در گام سوم نوشتیم رو مجدد بخونید تا به طور کامل مطلب دستتون بیاد.
نکته خفن شماره ۳:
وقتی هدفی برای خودمون در نظر میگیریم، خیلی اوقات پیشنهاداتی بهمون میشه که ما رو از مسیر رسیدن به هدفمون خارج میکنه. معمولاً این پیشنهادات خیلی هم وسوسه کنندست. شاید برای شما هم این پیشنهادات در مسیر رسیدن به اهدافتون پیش اومده باشه و یا پیش بیاد. در این مواقع باید با استفاده از اهرم رنج و لذت به یک جمع بندی خوب و درست برسید.
امیدوارم از خوندن این مقاله لذت برده باشید و براتون کارایی لازم رو داشته باشه.
pingback اصل پارتو یا همان قانون ۸۰ به ۲۰ – فراتر از من
pingback فراتر از من
pingback The way of the elders - فراتر از من
pingback چهار اصل ضروری برای تبلیغ نویسی - فراتر از من
pingback هشت اشتباه رایج هنگام مطالعه - فراتر از من