اهرم رنج و لذت
دوست عزیزم سلام، در این مقاله در مورد اهرم رنج و لذت صحبت میکنیم.
از اینکه برای پیشرفت خودت داری ارزشمندترین قسمت زندگیت، یعنی وقتت رو سرمایه گذاری میکنی بهت تبریک میگم. امیدوارم اینجا بتونی جواب سوالت رو پیدا کنی.
احتمالاً شما هم مثل من تا حالا براتون پیش اومده که بخوایید یک تصمیم بگیرید ولی سر دو راهی بمونید که کدوم کار درسته و کدوم کار اشتباه. برای خودم که بارها پیش اومده! خیلی اوقات هم واقعاً برام سخت بوده این تصمیمگیری. مخصوصاً اگر تصمیمی که داریم میگیریم برامون عواقب مالی یا جانی داشته باشه، خب تصمیمگیری برامون خیلی عجیب سختتر هم میشه.
به همین منظور و اینکه بتونیم موقع تصمیمگیری راحتتر تصمیم بگیریم؛ نکاتی رو با هم بررسی میکنیم که به نظرم خیلی جذابه و بخودم بارها و بارها در تصمیمگیریهام کمک کرده.
مسئولیت صد در صدی
اولین نکتهای که برای تصمیمگیری باید مد نظر داشته باشیم اینه که مسئولیت تمام اتفاقات زندگیمون دست خودمونه و تمام اتفاقات ناشی از تصمیماتی هست که در زندگی میگیریم.
دارن هاردی در کتاب اثر مرکب در این باره میگه:
اگر همیشه برای هر کاری که انجام میدهم احساس مسئولیت صد در صد داشته باشم، اختیاردار همه گزینهها و تمامی بازخوردها و عکس العملها هستم.
شما تنها کسی هستید که مسئول آن چه برایتان اتفاق میافتد و یا اتفاق نمیافتد هستید. این تفکر تقویت شده زندگی من را منقلب ساخت.
پیشنهاد میکنم این جملات رو دوباره بخونیم تا به اهمیت وافر این عبارات پی ببریم! بله، اگر هرکدوم از ما انسانها آنچه رو که انجام میدیم به عواقب و اتفاقات ناشی ازون کار فکر کنیم و البته مسئولیتش رو بپذیریم، به طور قطع میتونیم برای انجام کارهامون راحت تر تصمیم بگیریم. در نتیجه بعد از انجام اون کار مسئولیت پیروزی یا شکست رو به گردن دیگران نندازیم. این یک قانون خیلی مهمه.
سوالات برای راحت تر اتخاذ کردن تصمیمات سخت
حالا که با اهمیت تصمیمگیری و البته مسئولیت پذیری در قبال کارهامون آشنا شدیم؛ میریم سراغ مورد بعدی که در تصمیمگیری خیلی میتونه کمکمون کنه. حتی این موارد در مورد حل تعارضات روزانه هم خیلی میتونه بهمون کمک کنه و جلوی خیلی از اشتباهاتمون رو بگیره. اگر به این فکر کنیم که کاری که الان میخوایم انجام بدیم آیا انتظار داریم بقیه هم انجام بدن یا نه، اون وقته که بیشتر به انجام کارهمامون فکر میکنیم.
به طور مثال در حال رانندگی هستیم و زبالهای رو از ماشینمون به بیرون پرتاب میکنیم (البته میدونم ما و شما از اینجور خانوادههاش نیستیم). طوریکه قشنگ وسط خیابون پهن بشه و یک منظره مفتضح و زشت رو ایجاد کنه. اگر به این فکر کنیم که در صورتیکه همه این رفتار رو داشته باشند چه حادثه ای اتفاق میافته. فکر کنم اونموقع هست که در انجام این کار تجدید نظر میکنیم و حتی با دیدن همچین صحنهای به شدت به اون آدمِ بوووووووق تذکر میدیم.
پس برای انجام تصمیماتی که مد نظرمون هست، مخصوصاً اگر تصمیمات سختی بخواییم بگیریم بهتره چند تا سوال از خودمون بپرسیم:
- اگر این کار رو بکنم چه حادثهای اتفاق میافته؟ در کوتاه مدت چی میشه، میان مدت چطور و بلند مدت چی؟
- آیا این کاری رو که من الان میخوام انجام بدم بیشتر فایده داره برام یا ضرر؟
- آیا با انجام این کار میتونم به بقیه کمک کنم؟
- آیا دوست دارم در انجام این کار بقیه هم همچین رفتاری داشته باشند و اینجور کاری انجام بدن؟
و سوالاتی که میشه این شکلی مطرح کرد.
سوالات
این یک قسمت ماجرا برای سوالات بود. یک قسمت دیگه ماجرا این هست که چطور میتونم انجام کاری رو برای خودم ساده کنم. مثلاًُ امروز تصمیم گرفتم که وزنم رو کم کنم. ماجرایی که شاید برای خیلیامون پیش اومده و بعد از اینکه چند روز رژیم رو رعایت میکنیم دوباره برمیگردیم سر خونه اول و عادت قبلیمون. برای اینکه این اتفاق رخ نده و بر نگردیم سر خونه اول، بایستی درد اضافه وزن رو به شدت برای خودمون بزرگ و غیر قابل تحمل کنیم. خب البته لذت کم کردن وزن رو هم به شدت افزایش بدیم. با این کار به طور ناخودآگاه ذهن ما سعی میکنه ما رو از خطر دور کنه.
در واقع قسمتی از ذهن ما که مسئولیت بقا ما رو بر عهده داره با توجه به بزرگ بودن میزان خطر چاقی که خودمون این طرز فکر رو در ذهنمون ساختیم، ما رو مجبور میکنه کمتر به سمت چاقی بریم. التبه اینجا بایستی این رو بگم که نباید تمرکز روی فرار از چاقی باشه، بلکه بایستی تمرکز روی بهبود سلامتی باشه و بریم به سمت تندرستی. چون ذهن ما آنچه رو که بهش فکر کنیم به ست ما جذب میکنه و این قدرت رو نداره تا موارد رو دسته بندی کنه و اونچه رو که به نفع ماست به سمتمون جذب کنه. بلکه هرآنچه در ذهن داریم حالا چه خوب و چه بد به سمت ما جذب خواهد کرد.
آنتونی رابینز در این باره میگه:
افراد برای فرار از رنج تلاش بیشتری میکنند تا برای کسب لذت.
قدرت عادات و قانون ۲۱ روز
تا اینجا فکر کنم موارد جالبی رو با هم مرور کردیم. اما بریم سراغ یک قسمت خیلی مهم و اونهم تبدیل یک رفتار جدید به یک عادت هست. میدونیم که رفتار و عادت با هم متفاوتند. مثلاً زمانیکه در شرایط خاصی قرار میگیریم رفتاری رو انجام میدیم که شاید همیشه اینطور نباشیم. اما عادات اون رفتارهایی هستند که همیشه انجام میدیم. مثل مسواک زدن، شانه کردن مو و کلی موارد دیگه از این دست.
حالا فرض کنیم هیچ وقت ساعت ۶ صبح بیدار نمیشدیم و الان بنا به دلایلی (فشار کاری، بهبود فردی، تغییر شرایط زندگی و چیزایی مثل اینا) قراره ساعت ۶ صبح بیدار بشیم. دارن هاردی در کتاب اثر مرکب میگه اگه کاری رو برای ۲۱ روز به طور مداوم انجام بدی اون کار تبدیل به عادت میشه و دیگه ترک عادت سخته. بقول قدیمیها ترک عادت موجب مرض است.
پس اگر میخواییم تصمیمی بگیریم که ما رو مجبور به این میکنه تغییراتی در رفتارمون داشته باشیم. در صورتیکه اون تغییر رو به صورت منظم ۲۱ روز انجام بدیم تبدیلش کردیم به یک عادت و خب درمورد عادت هم صحبت کردیم.
تمرکز بر قسمت مثبت تصمیم گیری
حالا که میخواییم یک تصمیم جدید بگیریم بایستی توجه داشته باشیم انسان همیشه به صورت غریزی از انجام کارهای جدید فرار میکنه. مگه کسانیکه آموزش دیدن و یا در زمینه بهبود فردی خودشون کار کردن و میتونن شرایط جدید رو خیلی راحت ازش استقبال کنند. اگر قراره یک تصمیم جدید بگیریم و گاهی برامون سخته. مثل همون رژیم که بالا بهش اشاره کردیم، برای راحتتر کنار اومدن باهاش بایستی به جنبههای مثبتش فکر کنیم و تمرکز داشته باشیم.
یعنی به جای اینکه بخواییم مدام به این فکر کنیم با رژیم گرفتن گشنگی رو باید تحمل کرد، به این فکر کنیم با اینکار چقدر به خودمون فایده میرسونیم. وزنمون کمتر میشه. خوش تیپتر میشیم. اعتماد به نفسمون افزایش پیدا میکنه. سلامتیمون بیشتر میشه و کلی چیزهای جالبه دیگه.
پس زمانی که قراره یه تصمیم سخت بگیریم، بهتره به جنبههای مثبتش فکر کنیم تا راحتتر بتونیم ماجرا رو برای خودمون هضم کنیم و باهاش کنار بیاییم.
در صورت تصمیمگیری برای تغییر یا ترک یک عادت جایگزین بیابید
اما خب یک چیزی این وسط کمه! دیدین وقتی از یه بچه چیزی رو که دستشه میخواییم بگیریم چکار میکنه؟ زمین و زمان رو بهم میریزه، چون نمیخواد حس مالکیتش رو از دست بده. اما تا یک چیز جدید نشونش میدی و بهش میگی نگاه این چقدر باحالتره، این رو بگیر و اون رو بده بمن، یکم فکرمیکنه و باهاتون عوضش میکنه. البته به شرطی که ما پیشنهادمون رو خوب ارائه کنیم.
فرض کنیم یک اسلحه واقعی دست یک پسر بچه ۴ یا ۵ ساله باشه و دست شما یک اسلحه اسباب بازی. با چند تا پیشنهاد آبدار که اکثراً بلدیم میتونیم اسلحه با ارزش رو ازش بگیریم و اسلحه بی ارزش خودمون رو بهش بدیم. ضمیر ناخودآگاه هم همین ریختیه! برای اینکه یک چیز رو ازش بگیریم بایستی یک چیز دیگه بهش بدیم. یعنی اگر قراره یک عادت رو ترک کنیم بایستی یک عادت دیگه رو شروع کنیم تا بتونه با عادت جدید برای خودش حال کنه.
ضمیر ناخودآگاه هم دقیقاًُ مثل همون پسر بچه هست و نمیتونه ارزش کارها رو از هم تفکیک کنه و راحت میتونیم گولش بزنیم. یکم فکر کنیم ببینیم چه عادات بدی رو میتونیم ازش بگیریم و بجاش عادات خوبمون رو بهش بدیم؟
نیاز به تجدید قوای همیشگی (انگیزه)
شده از سر سفره پاشیم و بگیم خدایا شکرت، دیگه تا آخر عمرم هیچ غذایی نمیخوام و برای همیشه سیر شدم؟ قطعاً چند ساعت بعد مجدداً نیاز به غذا خوردن داریم چون بدنمون برای حفظ بقا نیازمنده انرژی هست و این انرژی رو از همین غذایی که میخوریم تأمین میکنه.
انگیزه هم همین شکلیه، بایستی مرتب شارژش کنیم. نمیشه بگیم خب الان کلی انگیزه گرفتم و برای همیشه این انگیزه رو دارم. بلکه به صورت مستمر بایستی انگیزه خودمون رو شارژ کنیم تا برای این تغییر رویکرد و تصمیم جدیدی که گرفتیم دچار دلسردی نشیم.
یک راه حل الان میگم و خواهش میکنم همین الان با هم دیگه انجامش بدیم. یک کاغذ بردارید و حداقل ۲۰ مورد که در زندگیتون شما رو خوشحال میکنه و بهتون انرژی میده رو یادداشت کنید. اسمش رو هم میزاریم لیست شکرگزاری و هر روز حداقل ۵ مورد جدید بهش اضافه میکنیم. هر وقت احساس کردیم انرژیمون افتاده یا از تغییر کردنمون و تبدیل رفتار جدید به عادت دلسرد شدیم این لیست رو مرور میکنیم و باز با کلی انرژی میریم سراغ تقویت تغییرمون.
میتونید مقاله مربوط به ارزش در زندگی رو هم مطالعه کنید.
جدول T
امیدوارم الان که رسیدیم به ته دیگ مقاله!! لیست شکرگزاریمون رو نوشته باشیم. خودم بلافاصله بعد از نوشتن نکات بالا ۵ مورد دیگه به لیست شکرگزاریم اضافه کردم.
اما بریم سراغ اصلیترین قسمت مقاله که درمورد روش جدول T برای گرفتن تصمیمات جدید هست. در این روش به یک کاغذ و یک قلم نیاز داریم. در وسط کاغذ یک T بزرگ میکشیم و در سمت راستش آنچه که مثبته رو مینویسیم و در سمت دیگر آنچه رو که برای ما ضرر آفرینه یادداشت میکنیم.
یک مثال بزنیم تا موضوع به طور کامل روشن بشه. فرض کنیم میخواییم از بین دو خودرو یکی را بخریم و نمیدونیم کدوم یکی رو انتخاب کنیم.
برای اینکار واسه هرکدام از ماشینها یک جدول T رسم میکنیم و در سمت راست نکات مثبت ماشین رو مینویسیم و در سمت چپ نکات منفی رو. بعد از اینکه کاملاً تمام موارد رو بررسی کردیم حالا شروع به ارزیابی میکنیم که کدوم یکی موارد مثبت بیشتری داره و این شکلی راحتتر میتونیم تصمیم بگیریم کدوم خودرو برامون مناسبتره.
آنتونی رابینز میگه:
میخواستم زندگی خود و اطرافیانم را شادتر و بهتر کنم، میدانستم کتاب خواندن مستمر میتواند کمک بزرگی به من باشد. برای آنکه منظم و مفید کتاب بخوانم، از اهرم رنج و لذت استفاده کردم. طولی نکشید همه چیز روز به روز بهتر و بهتر شد.
امیدوارم با خوندن این مقاله به اونچه که نیاز داشتید رسیده باشید و جواب سوالاتتون رو دریافت کرده باشید. در صورتیکه هنوز سوالی دارید خوشحال میشم ازم بپرسید.