از دعوا تا گفتگو: راهنمای عملی مدیریت تعارض در روابط (گاتمن، براون)


از «دعوا» تا «گفتگو»: راهنمای عملی برای تبدیل تعارض به نقطه قوت رابطه بر اساس آموزه‌های جان گاتمن، برنه براون و مارک براکت

چکیده این مقاله به بررسی و تحلیل مفهوم تعارض در روابط می‌پردازد و بر اساس آثار دکتر جان گاتمن، برنه براون و مارک براکت، راهنمای عملی برای مدیریت سازنده اختلافات ارائه می‌دهد. در دنیای امروز، مشاجره به عنوان یک پدیده مخرب تلقی می‌شود، در حالی که این مقاله با تکیه بر تحقیقات گسترده نشان می‌دهد که تعارض نه یک مشکل، بلکه فرصتی برای رشد و صمیمیت بیشتر است. این تحقیق با نگاهی به ریشه‌های پنهان مشاجرات، الگوهای ارتباطی مخرب (چهار سوارکار ویرانگر) را معرفی و راه‌های جایگزین برای آنها را بیان می‌کند. در ادامه، با استفاده از مثال‌های ملموس به تشریح سبک‌های مختلف مدیریت تعارض می‌پردازد و با ارائه یک فرآیند گام به گام برای داشتن یک «دعوای خوب»، به مخاطب می‌آموزد که چگونه با هوش هیجانی و شجاعت آسیب‌پذیری، اختلافات را به گفتگوهای سازنده تبدیل کند. هدف نهایی تغییر نگاه از «پیروزی در دعوا» به «پیروزی رابطه» است و نشان می‌دهد که یک رابطه موفق نه با نبود تعارض، بلکه با نحوه مدیریت آن تعریف می‌شود. برای دسترسی به منابع جامع‌تر راجع به تعارض از طریق لینک زیر پادکست‌های منو گوش بدید.

۱. درآمد: چرا «تعارض» یک مقوله انسانی است؟ اگر یک روز صبح از خواب بیدار شوید و ببینید که با همسر یا دوست نزدیکتان بحثی تکراری و بی‌حاصل را شروع کرده‌اید، اولین چیزی که به ذهنتان می‌رسد شاید این باشد: حتماً مشکلی در رابطه ما وجود دارد. اما واقعیت ماجرا چیست؟ دکتر جان گاتمن، روان‌شناس برجسته و محقق روابط، بیش از چهار دهه روی هزاران زوج مطالعه کرده و به یک نتیجه شگفت‌انگیز رسیده است: دعوا کردن یک بخش کاملاً طبیعی از تجربه انسانی است. روابط موفق، روابطی نیستند که در آنها دعوا وجود ندارد، بلکه روابطی هستند که زوج‌ها یاد گرفته‌اند چگونه «درست دعوا کنند». گاتمن در کتابش (درست و حسابی دعوا) می‌گوید که تعارضات به جای اینکه تهدیدی برای رابطه باشند، می‌توانند مثل یک کاتالیزور عمل کنند؛ یک نیروی محرک برای رشد و صمیمیت بیشتر. در جامعه ما اغلب اینگونه جا افتاده که رابطه خوب باید مثل یک حوض آرام و بی‌موج باشد، اما گاتمن با این باور مبارزه می‌کند و نشان می‌دهد که این انتظار ما را در برابر اولین تلاطم، ناامید و خسته می‌کند. مثل این می‌ماند که انتظار داشته باشیم دریای خزر همیشه آرام و صاف باشد؛ در حالی که می‌دانیم دریا با موج‌هایش زنده است. پذیرش این واقعیت که اختلاف نظر در هر رابطه‌ای وجود دارد، به ما اجازه می‌دهد به جای ترس از موج‌ها، یاد بگیریم چطور سوار بر آنها شویم.

گاتمن در نظریه‌اش به جای حل کردن تعارض از عبارت «مدیریت آن» استفاده می‌کند و این یک تفاوت اساسی است. دلیل این تفاوت ساده است: ۶۹ درصد از مشکلاتی که زوج‌ها بر سر آن بحث می‌کنند، مشکلات دائمی هستند که هرگز به طور کامل حل نمی‌شوند. این مشکلات اغلب به تفاوت‌های عمیق در ارزش‌ها، شخصیت یا دیدگاه‌های زندگی برمی‌گردند. مثلاً، فرض کنید شما فردی هستید که دوست دارید در هر دعوایی حرفتان را بزنید و طرف مقابلتان فردی است که در برابر فشار سکوت می‌کند. این یک تفاوت بنیادین است که شاید هیچگاه به طور کامل حل نشود. هدف مدیریت تعارض این است که یاد بگیریم چطور با این تفاوت‌ها زندگی کنیم بدون اینکه به یکدیگر صدمه بزنیم.

۲. ریشه‌های پنهان دعوا: چرا به این شکل دعوا می‌کنیم؟ چرا یک بحث ساده بر سر باز گذاشتن در یخچال به دعوایی تمام عیار تبدیل می‌شود که هر دو طرف از کوره در می‌روند؟ پاسخ این است که موضوع ظاهری دعوا اغلب فقط نوک کوه یخ است. زیر سطح، نیازهای برآورده نشده، ترس‌ها و احساسات پنهانی وجود دارد که ما را به واکنش‌های غیر منطقی سوق می‌دهند.

تصور کنید که همسرتان به شما می‌گوید: «چرا هر بار من باید آشغال‌ها را ببرم؟ چرا تو یه بار نمی‌بری؟» شاید در ظاهر یک سؤال ساده باشد، اما در ذهن شما یک کوه از احساسات پنهان شده است. شاید پیش خودتان بگویید: «یعنی من تنبلم؟ یعنی به اندازه کافی نقش خودمو تو رابطه ایفا نمی‌کنم؟ یعنی به فکرت نیستم؟» اینجاست که پای «شرم» به میان می‌آید. برنه براون، نویسنده کتاب جسورانه زیستن، شرم را احساس عمیق اینکه «من معیوب هستم و شایسته عشق و تعلق نیستم» تعریف می‌کند. همین ترس از ناکافی بودن ما را وادار می‌کند تا با «سرزنش دیگران» درد و ناراحتی خود را تخلیه کنیم. وقتی از درون احساس آسیب‌پذیری می‌کنیم، اولین کاری که برای دفاع از خود انجام می‌دهیم، حمله متقابل یا توجیه کردن است.

از طرف دیگر، مارک براکت، نویسنده کتاب هنر همه‌فن حریف شدن در احساسات، می‌گوید که بسیاری از ما حتی نمی‌دانیم چه احساسی داریم. او این وضعیت را «قفل شدگی عاطفی» می‌نامد. در این حالت، به جای اینکه بتوانیم به همسرمان بگوییم «من از اینکه این قدر بی‌تفاوت به نظر می‌رسی ناراحتم»، ممکن است فقط به او بگوییم «چرا این قدر خودت را می‌گیری؟» این سردرگمی عاطفی باعث می‌شود دعوای ما از یک بحث منطقی بر سر یک رفتار، به یک حمله شخصی تبدیل شود.

بنابراین، ریشه اصلی دعواهای ناسالم اغلب در این چرخه معیوب نهفته است: یک نیاز برآورده نشده (گاتمن) باعث ایجاد احساس ناکافی بودن و شرم (براون) می‌شود. این احساسات بدون شناخت و مدیریت صحیح (براکت) به صورت یک واکنش تهاجمی بروز می‌کنند که به جای حل مسئله، رابطه را تخریب می‌کند.

کالبدشکافی مشاجرات ناسالم: چهار سوارکار ویرانگر تحقیقات گاتمن چهار الگوی ارتباطی مخرب را شناسایی کرده است که به آنها «چهار سوارکار ویرانگر» می‌گوید. این چهار رفتار اگر در یک رابطه به طور مداوم تکرار شوند، می‌توانند با دقت بسیار بالایی آینده آن را پیش‌بینی کنند. یادمان باشد که «زخم زبان بدتر از زخم شمشیر است».

  • انتقاد (Criticism): انتقاد فراتر از یک شکایت ساده است؛ این رفتار به جای اینکه روی یک عمل مشخص تمرکز کند، به شخصیت طرف مقابل حمله می‌کند. مثلاً به جای اینکه بگویید «کاشکی این لباس را روی مبل نمی‌گذاشتی»، می‌گویید: «تو همیشه بی‌مسئولیتی». این جمله مانند یک شمشیر تیز به قلب فرد نفوذ می‌کند و باعث می‌شود او احساس کند در حال مورد حمله قرار گرفتن است.

  • تحقیر (Contempt): تحقیر سمی‌ترین و مخرب‌ترین سوارکار است. این رفتار شامل تمسخر، طعنه، یا هرگونه عمل دیگری است که به طرف مقابلتان حس حقارت و بی‌احترامی می‌دهد. وقتی با تحقیر حرف می‌زنیم به طرف مقابلمان می‌گوییم «من از تو برترم». تحقیر نه تنها عشق و احترام را در رابطه از بین می‌برد، بلکه می‌تواند حتی به سلامتی جسمی نیز آسیب برساند.

  • حالت تدافعی (Defensiveness): این رفتار پاسخی طبیعی به انتقاد است. وقتی احساس حمله می‌کنیم، به جای پذیرش مسئولیت، از خودمان دفاع می‌کنیم، توجیه می‌آوریم یا با حمله متقابل، طرف مقابل را مقصر جلوه می‌دهیم. مثلاً: «تقصیر من نیست که ظرف‌ها شسته نشده، تقصیر توست که زودتر نگفتی». حالت تدافعی مانع از حل مشکل می‌شود.

  • انزواطلبی یا دیوارسازی (Stonewalling): این رفتار زمانی رخ می‌دهد که یکی از طرفین از بحث خارج می‌شود، سکوت می‌کند و از نظر عاطفی خود را دور نگه می‌دارد. انزواطلبی اغلب نتیجه سیلابی شدن (Flooding) است؛ حالتی که فرد از نظر فیزیولوژیکی در احساسات شدید غرق می‌شود و دیگر قادر به تفکر منطقی نیست. در این حالت، او به طور ناخودآگاه برای آرام کردن خود، ارتباط را قطع می‌کند.

این چهار رفتار مانند دومینوی مخربی عمل می‌کنند که در نهایت کل رابطه را ویران می‌کنند. انتقاد به حالت تدافعی منجر می‌شود که می‌تواند انزواطلبی را به دنبال داشته باشد و در نهایت به تحقیر می‌انجامد.

۴. سبک‌های تعارض: شما در کدام «قبیله» هستید؟ گاتمن پنج سبک مختلف برای مدیریت تعارض شناسایی کرده است که سه سبک از آنها (زوج‌های جنجالی، تأییدگر و اجتناب کننده) به روابط موفق و پایدار منجر می‌شوند.

  • زوج‌های جنجالی (Volatile): این زوج‌ها مشاجراتی پرشور و پرانرژی دارند. بحث برای آنها مثل یک مسابقه بدمینتون است؛ توپ را محکم می‌زنند اما از بازی لذت می‌برند و قوانین را رعایت می‌کنند. آنها اهل پنهان کردن احساساتشان نیستند و اغلب با شوخ‌طبعی و احترام به دعوا پایان می‌دهند.

  • زوج‌های تأییدگر (Validating): این زوج‌ها در بیان احساسات متعادل‌تر هستند و تلاش می‌کنند دیدگاه طرف مقابل را درک کنند. آنها می‌گویند «حق با توست که این احساس را داری». برای آنها هدف حل مشکل به صورت تیمی است نه پیروزی بر یکدیگر.

  • زوج‌های اجتناب کننده (Conflict-Avoiding): این زوج‌ها از بحث و مشاجره پرهیز می‌کنند. آنها به جای درگیری، روی نقاط مشترک و استقلال فردی خود تمرکز دارند. ارتباط آنها آرام و کم تنش است و ترجیح می‌دهند با ایجاد مرزهای مشخص از بروز تعارض جلوگیری کنند.

نکته مهم این است که هیچ یک از این سبک‌ها بهتر از دیگری نیست. آنچه یک رابطه را پایدار می‌کند، توانایی آنها در حفظ «نسبت جادویی ۵ به ۱» است. این به این معناست که به ازای هر یک تعامل منفی در طول مشاجره، زوج‌های موفق پنج تعامل مثبت در کل رابطه خود دارند. این تعاملات مثبت (مانند «چشمک زدن»، «یک لبخند کوچک» یا «قدردانی» در یک لحظه عادی از زندگی) یک «سپر» محافظ در برابر تعارض ایجاد می‌کنند و به آنها اجازه می‌دهند حتی در زمان بحث نیز یکدیگر را با نگاهی مثبت ببینند.

۵. یک دعوای خوب از چه قسمت‌هایی تشکیل شده؟ حالا که با چهار سوارکار آشنا شدیم، بیایید ببینیم یک دعوای خوب چطور آغاز می‌شود. به قول معروف «سالی که نکوست از بهارش پیداست».

گام اول: قبل از شروع، خودت را بشناس (مارک براکت) قبل از اینکه دهان به اعتراض باز کنید، از خودتان بپرسید: «من الان چه احساسی دارم؟». مارک براکت در کتابش چارچوب RULER را برای این منظور معرفی می‌کند. این چارچوب به شما کمک می‌کند تا احساسات خود را بشناسید، ریشه‌شان را بفهمید و آنها را مدیریت کنید.

گام دوم: شروع ملایم تحقیقات گاتمن نشان می‌دهد که موفقیت یک گفتگوی ده دقیقه‌ای را می‌توان تنها بر اساس سه دقیقه اول آن پیش‌بینی کرد. اگر گفتگو با «تو همیشه...» شروع شود، نتیجه قابل پیش‌بینی است. به جای آن، از «بیان من» استفاده کنید. مثال: به جای اینکه بگویید «تو هیچوقت به حرف‌های من گوش نمی‌کنی»، می‌توانید بگویید «من وقتی احساس می‌کنم حرف‌هایم شنیده نمی‌شود، احساس تنهایی می‌کنم». این جمله به جای حمله، یک پنجره به دنیای درونی شما باز می‌کند و به طرف مقابلتان اجازه می‌دهد همدلی کند.

گام سوم: تلاش برای ترمیم یک دعوای خوب، تلاش برای ترمیم را در خود دارد. این تلاش‌ها مانند یک چتر نجات در هنگام سقوط عمل می‌کنند. مثلاً ممکن است در اوج بحث یکی از طرفین بگوید: «ببخشید، منظورم این نبود که تو را ناراحت کنم» یا «اجازه می‌دهی یک استراحت کوتاه داشته باشیم و بعد ادامه دهیم؟» این جملات نه به معنای باخت، بلکه به معنای اولویت دادن به رابطه است.

گام چهارم: در آغوش گرفتن آسیب‌پذیری همه این مهارت‌ها بر یک پایه محکم استوارند: شجاعت برای آسیب‌پذیر بودن. برنه براون می‌گوید که آسیب‌پذیری به معنای ضعف نیست، بلکه «شجاعت ناکامل بودن است». وقتی با تمام وجود می‌پذیرید که کامل نیستید و ممکن است اشتباه کنید، دیگر نیازی به دفاع از خود یا سرزنش دیگری ندارید. این آسیب‌پذیری پیش‌نیاز اصلی برای ایجاد یک ارتباط واقعی و عمیق است.

نتیجه گیری: از مدیریت تعارض تا عمق بخشیدن به ارتباط تحلیل آثار این سه محقق نشان می‌دهد که تعارض به خودی خود ویرانگر نیست؛ این نحوه مدیریت ماست که آینده یک رابطه را تعیین می‌کند. ما اغلب به دلیل نیازهای برآورده نشده و ترس از آسیب‌پذیری از الگوهای مخرب استفاده می‌کنیم که به جای حل مشکل، به رابطه آسیب می‌زنند. اما با آگاهی و ابزارهای صحیح می‌توانیم این الگوها را تغییر دهیم. شناخت و مدیریت احساسات، آغازگر این راه است. استفاده از شروع ملایم به ما کمک می‌کند تا گفتگویی سازنده را آغاز کنیم و تلاش‌های ترمیم به ما اجازه می‌دهد در اوج تنش نیز به رابطه اولویت دهیم. در نهایت، شجاعت پذیرش آسیب‌پذیری، پیش‌شرطی برای تمامی این اقدامات است؛ زیرا بدون آن قادر به پذیرش مسئولیت یا ابراز نیازهای واقعی خود نخواهیم بود.

همانطور که جان گاتمن اشاره می‌کند، بزرگترین دشمن یک رابطه سالم، تعارض نیست بلکه بی‌تفاوتی است. «جنگ» یک مقوله انسانی است، اما ما این قدرت را داریم که آن را از یک میدان نبرد به یک «فضای گفتگو» تبدیل کنیم؛ فضایی که در آن دو نفر با درک و همدلی از هر اختلاف یک گام به جلو بر می‌دارند و به یکدیگر نزدیک‌تر می‌شوند. همانطور که در ضرب‌المثل‌های ما نیز آمده است: با مردن یک گل خزان نمی‌شود. یک اختلاف نمی‌تواند رابطه را از بین ببرد؛ برخورد صحیح با آن برکت زندگی مشترک است. تعارض، جاده‌ای شاهانه به سمت تفاهم است.

حال دلتون و حال رابطه هاتون عالی برای دستیابی به نسخه کامل‌تری راجب تعارض روی لینک زیر کلیک کنید تا مجموعه پادکست‌ها در اختیارتون قرار بگرید.

خیانت اعتماد زوج‌درمانی توسعه فردی روابط عاطفی خودشناسی دعوا در رابطه عشق